بخونیدش خیلی خنده دارهخخخ:)))

دیروز تو راه مدرسه یه کیک دو تومنی گرفتم که خییلی دوسش داشتم(قبلا خورده بودم)

رفتیم مدرسه و تو صف ایستاده بودیم که دیدم ناظممون یه کیک مث کیک من دستشه.خخخ:)))

آروم به"ز.ع"گفتم اِ خانوم"ع" کیکش مث کیک منه.فکر نمی کردم ناظم ها هم همچین کیکایی بخورن(خییلیی کاکائویی بود).حالا چرا با خودش آورده.خخخ:))))

خلاصه که ناظممون میکروفون رو گرفت و آخر حرفش گفت:راستی اینم کیک یکی از بچه هاست که صبح از کیفش افتاده.

به سرعت نور کیفم رو نگاه کردم و فهمیدم دگمه ی کیفم باز شده و کیکم افتاده.:(((((

حالا ناظممون هم تپله و من فکر می کردم الان باز میکنه می خوردش.خخخ:)))

حرفای ناظم تموم شد و صف ها داشتن میرفتن بالا که رفتم به مسئول پرورشی مون گفتم:خانوم"ف" اون کیک منه.

قیافه م مث مامانایی شده بود که بچشون وسایل یکی رو خراب کرده و دارن معذرت خواهی میکنن.:))))

اونم خنده ش گرفته بود:خب برو برش دار.:)

 

پ ن:تازه این فکر هم به نظرم اومد که یکی از بچه ها بره بگیره کیکمووو.:(((     خخخخخ:)))))

 

#فکر_های_مالیخولیایی:)))

 

روز و شبتون بی استرس.

 

یاعلی.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لینکدونی Kara ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی Heather آرادموزیک مطالعات تربیت دینی وبلاگ مشهد fun برگی از کتاب وبلاگ شخصی غلام حسین حیدری خواتی