سلام.

دیروز کتاب آخر از مجموعه ی سه جلدی امیلی رو تموم کردم.:)

جلد اول و دومش رو دوست داشتم ولی جلد سومش رو نه.!

البته جلد سومش هم انگیزه ی خوبی واسه نوشتن میداد به آدمااا.ولی قضیه ی عاشقانه ش به قدر غیر قابل توصیفی مزخرف بود.!

درضمن توی جلد سومش حال و هوای سرد و بی روحی جریان داشت که خواننده رو تا حدودی از خوندن ادامه ی کتاب باز می داشت.!


امروز الحمدولله رفتیم باشگاه:)

تو باشگاهمون به جز دوتا از بچه های جوگیر کلاس و یکی که خیلی حس میکنه با همه صمیمیه و انتظار داره چیزایی که بهش مربوط نیست بهش بگیم ، با بقیه مشکلی ندارم^.^

یه مدته از همه ی بچه های کلاس واسه هدیه ی روز معلم برای استاد باشگاهمون داشتن پول جمع می کردن.!واسه تولدش هم پول جمع کردن (یکی از مادرا) و اصصصلا نتونستن کار جالبی کنن!

به همین دلیل من هم اصلا پول ندادم.!

امروز هم یه گل گرفتن واسش اونم مصنوعی.!از اونایی که توی یه شیشه ی استوانه ایه.!(از نظر من خیییلی چرت بود.)


ان شاءالله می خوام واسه ی شنبه برای معلم هام شمع درست کنم.

اسمشون رو که نمیگن.! مجبورم اول فامیلیشون رو درست کنم.:|


خب دیگه اینم از خاطره ی امروزم^.^


#روز معلم

#باشگاهمون

#تکواندو

#روز معلم هم به معلم های عزیز تبریک^.^


نمونه هایی از شمع هام^_^   :


پ ن:بهترن معلمتون تاحالا کی بوده؟ یه خاطره ازش تعریف کنین^.^


روزهاتون پر از اتفاق های خوب.


یاعلی.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

John سخنرانی‌های دکتر مرضیه محمدزاده تصفيه آب بهینه سازی با GTMetrix Kathleen Nicole انتخاب رشته و هدایت تحصیلی زویید دانلود نمونه سوالات کورل دراو کاردانش